سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابو جحیفه گوید از امیر المؤمنین ( ع ) شنیدم که مى‏گفت : ] نخست درجه از جهاد که از آن باز مى‏مانید ، جهاد با دستهاتان بود ، پس جهاد با زبان ، سپس جهاد با دلهاتان ، و آن که به دل کار نیکى را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید ، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستى وى بلند شود و بلندیش سرنگون زشتیهایش آشکار و نیکوییهایش ناپدیدار . [نهج البلاغه]

هر روز روزنامه‏های جهان را ورق زدیم، در صفحه‏ی سیاه سیاست نبوده‏ای

گاهی که بست حلقه به گِزدت لغات سرد، با این دل گداخته راحت نبوده‏ای

هر کس نشست زیر درخت تو سایه‏وار، در سایه سار ساعت عصر تو سر کشید

هر کس نشاند نام تو بر شانه‏هاش، تو، بر شانه‏هاش مرغ سعادت نبوده‏ای

در تپه‏دشت‏های فراسوی سبز؟ نه! در باغ حلقه‏ حلقه‏ی گیسوی سبز؟ نه!

در سطح بی تراز ترازوی سبز؟ نه! جز در شکاف سرخ جراحت نبوده‏ای

گاهی که بوده‏ای ببخش سعادت نداشتیم! یا جاده مِه گرفته بود و ادامت نداشتیم!

یا تنگ بود وقت و مشغله، فرصت نداشتیم! ای باغبان که جز به باغ اجابت نبوده‏ای

                                                  *

این روزها ولی که کار به جایی رسیده‏است... آن کمترین شتک به برگ و نوایی رسیده است...

من دیده‏ام: نظر به ثانیه‏هایی رسیده‏است... ...وی آسیاب نابلد که به نوبت نبوده‏ای


کلمات کلیدی: شعر، غزل، آیینی

نوشته شده توسط سیدمیثم طباطبائی 89/2/1:: 7:29 عصر     |     () نظر